آموزشها، راهکارها و راهبریهایی که در دسترس درخواست کنندگان ارجمند گذاشته میشود، حاصل سالها کوشش و تحصیل و پژوهش و فعالیت در عرصه های مختلف اقتصادی و تجربه اندوزی و آزمون و خطاهای یک جوان نخبه ایرانی بنام: احسان قادری است!!!
در چند سال گذشته چند ده تن از جوانانِ جویای نام و نان و حتی سالخوردگان بی مایه، دست به کار راهنمایی و راهبری و به قول خودشان، مشاوره و منتوری و کوچ و این دست عناوین شده اند و آینده و زندگی و عمر انسانها را بازیچه خود کرده اند و چقدر خوب بود که این، آرزومندانِ تهی و پوچ و عمدتاً تُهیدست میدانستند که با روخوانی و حفظ کردنِ مطالب کتابهای غربی که هیچ سنخیتی با ایران و شرایط و زیرساختهای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی آن ندارند و حتی بعضاً نویسندگان این کتابها هم در کشور خود از سمتِ مردمشان، شیاد و متوهم و رویا فروش خطاب میشوند، نمیتوان خود را متخصص و استاد و مربی و راهنما و مشاور و کوچ و ... دانست و جز به لجن کشیدن معانی این لغات و به سخره گرفتن مخاطبان دردمندشان و نابود کردن انگیزه و زندگی و آینده آنها، کاری بیش از دستشان بر نخواهد آمد و اینست که دیگر برای جویندگان تخصص دشوار است، امروزه کسی را بیابند که متخصص واقعی و راه بلدی آزموده باشد و تا چشم میبیند و گوش میشنود، افرادی تهی و بتمام معنا پوچ، که گویی از همه جا سَرخورده و در سراسر زندگیِ خود، روی رستگاری و پیروزی را ندیده اند، خواسته باشند در میان دانش و مهارت و تخصص و تجربه ی افراد زبده که آزمودگیشان فرای تصوّرشان است، برای خود لانه و آشیانه ای بسازند و اینچنین به پناهگاهی رسند و نام و نشانی گرایند که از بخت بد در این بیراهه هم، راه خود را گم کرده اند، زیرا اگر هم در این رهگذر و مسیر از روی دست اینکاره های انگشت شمار، تقلّبی کرده و چیزی هم بدست آورند، بازهم درکش برایشان دشوار است و کاری جز پرت کردنِ سنگ و کلوخ به این سو و آن سو، از دستشان بر نمیآید!!!
همگان میدانند که فعالیت در عرصه های اقتصادی و کسب و کار و مخصوصا راهبریِ افراد در این حوزه، از سخت ترین کارها و دشوارترینِ فعالیتها با مسئولیت بسیار بالا است، اما این گمراهانِ حریص پنداشته اند که با چند کتاب زنگ زده اما کادو پیچ شده برگرفته از مغزهای پوسیده در کشورهای غیر وطنی و گذراندن چند ترم در دانشگاه ها، میتوانند لاف کارشناسی و بلدِ راه بودن و تخصص بزنند، کسانی که بدون هیچ پشتوانه ای در دنیای واقعی و حتی نداشتن تجربه راه اندازی یک بساط دستفروشی ساده و بدون هیچ آموخته و ذره ای حتی آشنایی با فنون و ملزومات و مهارتهای این حوزه، تنها چرندیاتی که روی کاغذ قشنگ بنظر میرسند را طوطی وار حفظ میکنند و حتی نمیتوانند بکار اندازندشان و اگر هم بتوانند، ساخته و پرداخته شان کژ و مژ خواهد بود و به عبارت عامیانه ی خود این مدعیانِ دروغین، هر آنچه میگویند و به عنوان راهکار، قالب مردم ساده لوح میکنند؛ قلابی است، کتره ای است، کشکی و الَکی است و جز اینها چیزی بیش در مغز و بساطشان ندارند!!! افرادی که صبح تا شبشان در فضای مجازی مشغول به دلقک بازی و کراوات کاری و دروغ پراکنی و بقول خودشان محتوا سازی هستند، اما تنها ابزارهای مرگ تخصص را روز به روز بیشتر و سلاح های کشتن امید و آینده و زندگی مراجعه کنندگانِ ساده لوحِ خود که با ظاهرسازی فریبشان داده اند را بروزرسانی میکنند!!!
غرض اینست که اگر در این آشفته بازار شیادی، گاهی نامی نیک و آزموده میشنوید، بدانید او کیست و فرهنگ و تخصصش چیست و زبدگی و آزمودگیش به چه پایه و بنیانی استوار است و دستاوردهایش در دنیای واقعی ( نه فضای مجازی) چیست؟؟!!!
همین لحظات که در حال گردآوری این متن هستم، بیم آن دارم که در این عرصه ی حسّاس و کاملا تخصصی، یک سالخورده آرزومندِ دیگر یا یک جوان خام و جویای نام، خود را مشاور، راهنما، منتور،کوچ و ... بنامد و همچون قارچ به قارچ های سمّی دیگرِ این بستر اضافه گردد و مردم و افراد تشنه تخصص هم از سره سردرگمی به جهت تشخیص این قارچهای سمی از متخصصین واقعی، دست به دامان حدس و گمان و ظاهرسازیهای اجاره ای این قارچهای به شدّت مسموم در باطن اما دلربا در ظاهر شوند!!!
راجع به اوضاع خراب و دکّان های متخصصانِ بی هنر و تهی و بی عمل، بیش وقت گرانبهایم را هدر نمیدهم که نگفته خود پیدا است!!!
برای افرادی که زبدگی و مهارت و دانش و تخصص را ارج مینهند و مشتاقانه در پی آن اند، سعی میکنم تمام توانم را بگذارم و با دیگران غیر این دسته، ما را هیچ کاری نیست!!!
امروز میهن ما بیش از هر چیز، نیازمند جوانان تحصیل کرده و آگاه و زبده و غیرتمند است!! ایناند که میبایست پایه های سست شده اقتصاد کشور را ترمیم کنند و بازسازیش کنند و من: احسان قادری، به عنوان یک مدعی زبده و متخصص و با تجربه در زمینه بازاریابی و راه اندازی و توسعه کسب و کار و خروجش از هر نوع بحران، وظیفه و رسالت خود میدانم که جوانان باهوش و آگاه را آموزش دهم و در هر فعالیت و کسب و کاری از ریز تا درشت، کوچک تا بزرگ و ... راهبری و راهنمائیشان کنم تا هم آنها پیروزی و توانگری را تجربه کنند و هم دیگرانی را که از شرایط پیروزی برخوردار نیستند را بر سر سفره خویش بنشانند!!!
زندگی میدان رزم و زورآزمایی بین: آگاهی و نا آگاهی، دانایی و نابخردی، پاکی و ناپاکی، زشتی و زیبایی، درستی و نادرستی، شدن و نشدن، توانگری و درماندگی، بهروزی و تیره روزی است و در این پیکار شگرف، آنکه سرانجام پیروز خواهد شد و سربلند، میبایست بر خود لازم بداند تا راه رسیدن و سرانجام نیکش را با دیگرانِ مانده در مسیر، تقسیم کند!!!
من، آزموده چنین پیکار بزرگی هستم و بسیار مدّعی، زبده و آزموده با کوله باری سترگ از تجاربی در خور آفرین و مشتاقانه و با حرص و عشقِ بی منتها به دنبال یافتن افراد خاص، با استعداد، متفاوت و باهوش و سرشار از ذکاوت میگردم که زمینه و بستر لازم برای پیروزی و برتری را داشته باشند و بتوانند، قدرت و ثروت را نیز به راحتی بدست آورند و دیگرانی را که از این تواناییها محرومند و در زمره ی مردم معمولی و غیر خاص قرار دارند را بر سرِ سفره خویش بنشانند چون من، بر خلاف اراجیف و چرندیات دنیای پر زرق و برق اما سراسر فریب موفقیت، که به آدمها نگاه یکسان دارد و معتقد است همه میتوانند موفق شوند، بر این باورم که: انسانها هر کدام مانند یک بذر هستند که دارای ویژگیها و خواص ذاتی و منحصر بفرد هستند و روش رشد هر کدامشان با دیگری کاملا متفاوت است و نمیشود از بذر یونجه توقع گل لاله داشت و یا بالعکس!!!
اما، شخصی که در این شرایط سخت در جهت پیشرفت و توانگری خود و آرامش و رفاه عزیزان و نزدیکانش گام بر میدارد و در میدان نبرد پیروزی وارد میشود، مرد پیکار بزرگ است و جایگاهش تا بدان حد والا است که لایق یاری
رساندن و راهبری شخصی چون من است و اینچنین گام به گام و قدم به قدم در مسیر آبادانی میهنم و تا بدان جا که در توانم است، نمیگذارم مشتی بیسواد و متعصب و شیاد که حتی بردن نامشان از سمت من برایشان رزومه پر افتخار محسوب میشود، عوامبازی در آورند و مایه دلسردی و نا امیدی تربیت یافتگان و تحصیل کردگان و کارآفرینان و جوانان بی نظیر این مرز و بوم شوند.
و در آخر توجه بسیار کنید که:
من(احسان قادری)، بر این باورم که تخصص و زبدگی و دانشم و نیز توشه تجارب و لیست دستاوردهای سترگ، نباید به عنوان یک افتخار نامه به کار آید و لالایی و افسونی برای سنگین غنودن تلقی گردد، بلکه میبایست آن را سرود پرتوانی از اصالت و تخصص محض و دانش فراوان دانست که میتواند کاروانِ درنگ کرده ی ماندگان در این راه پر پیچ و خمِ پیروزی را، دگرباره به شور و شتاب و بپا خواستن و پیش رفتن وا دارد!!!
من، نه بدان دانش و مهارت و تخصص که باعث غرور کودکانه میشود باور دارم که در اثر آن چشم و گوشِ خِرَد کسان بسته میشود و نه خود را تافته جدا بافته ی کاردرست میپندارم و هر آنچه را جز آنست، مال دیگران میدانم و نه چنان بی پروا و سر به هوایم که همه این خصیصه ها و ویژگیهای بینظیر و منحصر بفرد و توان بالای خودم را در زمینه تخصصم نادیده بگیرم و خود را از میان مشتی خوار و زبون جدا ندانم !!!