همواره مثبت فکر کنید. این ذهن و اندیشه ماست که ما را خوشبخت و یا بدبخت، ثروتمند و یا فقیر، مدیر و مدبر و یا بی کیفیت میکند. به آنچه در اندیشه خود دارید خواهید رسید. پس سعی کنید توجه کائنات را بر روی افکار مثبت خود متمرکز کنید. این قانون طبیعت است. کائنات به افکار شما پاسخ خواهند داد و این پاسخ بازتاب فکر شما خواهد بود.
یکی از وظایف مدیران القای انرژی مثبت و عادت مثبت اندیشی به سیستم تحت کنترل است. ما میتوانیم علاوه بر انتقال انرژی های مثبت، به نوعی عامل تولید آنها نیز باشیم، حتی با یک سری مکالمات روزمره و کلمات انرژی بخش. جملاتی ساده مانند؛ احوالپرسی های روزانه و یا عباراتی همچون"روز خوبی را برایتان آرزو میکنم"،"متشکرم"، "سپاسگزارم بابت همکاری هایتان" و ....
به عنوان یک ایده ی مشابه میتوان نظر اندیشمند اهل چِک، تُمیو اُکامورا را در نظر گرفت که اذعان میکند: جامعه خیلی بهتری میتوانستیم داشته باشیم اگر با یکدیگر بهتر برخورد میکردیم و همه چیز از همین برخوردهای مثبت ساده شروع میشود.
افراد مثبت اندیش نشانه های همدلی و احترام به دیگران را از خود بروز میدهند. برای استفاده بهتر از افکار و علائم مثبت، باید این علائم را به دقت مورد توجه قرار دهیم و آنها را در رفتار خویش اعمال کنیم. خوش بینی و انرژی مثبت میتواند به نتایج درخشانی منجر شود. در اینجا به تاثیر این عامل بر چند فاکتور اصلی پیشرفت سازمان ها میپردازیم:
نگرش مثبت در ایجاد خلاقیت و حفظ آن بسیار مهم است. توصیه های "جان اِدِیر" در کتاب "هنر تفکر خلاق" این است که ما باید همیشه یک دفترچه یادداشت یا یک قطعه کاغذ همراه داشته باشیم؛ زیرا ما هرگز نمیدانیم که یک ایده مهم ممکن است چه زمانی در ذهن ما شکل بگیرد و ممکن است ایده ی خوبی به ذهنمان خطور کند، ما این ایده را نمینویسیم و بعد از مدتی از جدی نگرفتن آن پشیمان خواهیم شد. مهم نیست که ایده ی ما غلط یا درست باشد. بسیاری از مواقع، ایده ای که به ذهنمان میرسد کم اهمیت است اما پس از مدتی که آن را مرور میکنیم و پرو بال بیشتری به آن میدهیم و تکامل مییابد. پس بایستی با ذهن باز به استقبال تمامی مسائل برویم، در غیر اینصورت هیچگاه هنر خلاقیت در ذهن ما شکل نخواهد گرفت.
جنبه دیگری که خلاقیت را از بین میبرد تفکر بیش از حد به نقدهای احتمالی است. نباید از انتقادها و انرژی های منفی بترسیم. این موضوع دارای اهمیت زیادی است و نباید به آن بیشتر از یک نقطه نظر احتمالی نگریست. هیچ چیزی نباید مانع از انجام کاری که به آن ایمان داریم شود. بسیاری از اندیشمندان، تئوریسین ها و مدیران خلاق شاید در ابتدا با انتقادهای زیادی در قبال ایده های خود روبرو شدند؛ ولی از انجام کاری که به آن ایمان داشته اند سرباز نزدند و بعدها به عنوان انسانی فرهیخته و موفق از آنها یاد میشود.
اِمیلی دیکینسون، شاعر موفق آمریکایی، که در ابتدا به شعرهایش و سبک به کار گرفته او نقدهای بسیار وارد شد ولی این نقدها باعث نشد وی از کار خود دست بکشد و به راه خود ادامه داد و پس از مدتی به شهرت رسید و شعله انتقادات همه منتقدانش را خاموش کرد و به خاطر سبک نوین و منحصر به فرد خود شهره ی عام و خاص شد.
یک تکنیک خوب وجود دارد که وقتی شروع به کاری میکنیم خودمان را در انتهای مسیری ببینیم که در آن گام بر میداریم. یک تصویر از انسانی راضی و موفق با رضایت قلبی در انتهای مسیر از کاری که انجام داده است. این تکنیک و تصویر ذهنی میتواند در دنیای کسب و کار مورد استفاده قرار گیرد؛ هیچ کسب و کاری بدون داشتن تصویری مثبت در ذهن و قلبمان به موفقیت نخواهد رسید. اگر بدون آن که انتظار موفقیت داشته باشیم و یا رویایی از پیروزی را در ذهن ببافیم، وارد کسب و کار شویم، در اصل شکست خورده ایم. وقتی به عنوان یک مدیر چشم اندازی به انتهای کار خود نداریم کارمان هیچ نتیجه ای در بر نخواهد داشت.
خوش بینی ممکن است به عنوان مترادف تفکر مثبت شناخته شود. زمانی که دارای نگرش مثبت هستیم در اصل خوش بینی را میآموزیم. مشکلی که بسیاری از مردم با آن روبرو هستند این است که آنها برای ایجاد کسب و کار خود و نتیجه گرفتن در آینده به اندازه کافی خوشبین نیستند. رابرت کیوساکی چنین وضعیتی را در کتاب خود توضیح میدهد؛
وقتی که میگوید ما همه رویارویی در سر داریم، اما فقط تعدادی از ما واقعا برای تحقق آنها به آب و آتش میزنیم. رویکرد خوش بینانه این ذهنیت را در ما القا میکند که به دنبال تحقق رویاها و اهداف بزرگ در ذهنمان برویم. شاید به قله ی اهداف خود نرسیم ولی میتوانیم به آن نزدیک و نزدیک تر شویم. یک مثال عالی، موقعیتی است که ما کالایی را میخواهیم بخریم و از پس خرید آن بر نمیآییم زیرا توانایی پرداخت هزینه ی آن را نداریم. به جای اینکه در ذهن خود با یأس و نااُمیدی این جمله را بازگو کنیم: "من از پس خرید آن بر نمیآیم"، بهتر است این سوال را امتحان کنیم:"چه کنم تا بتوانم آن را بخرم؟".
این دو جمله تاثیر بسیار متفاوتی را در مواجهه با یک موقعیت برابر در ذهن انسان ایجاد میکند. اولی شما را نااُمید و مأیوس کرده و دومی شما را به تفکر وا میدارد. تفکری که میتواند منجر به یافتن راه حلی شگفت انگیز ختم شود و شما را به مبارزه بطلبد برای آنچه که میخواهید بدست آورید.
توماس ادیسون، فردی است که در سراسر جهان شناخته شده است. قبل از اختراع لامپ، او چندین بار شکست خورده بود. آیا میدانستید؟ هیچ چیز سد راه او نشد. آنقدر تلاش کرد و جنگید تا در نهایت به آن نتیجه ای که مد نظر خود بود دست یافت. او یک رؤیا و یک هدف بزرگ را برای خود متصور شد و هر بار به آن نزدیک و نزدیک تر شد و با پشتکار و اراده ی خود به آن رسید(البته این را طوری بیان کردم که عموم مردم بتوانند در جهت درک بیشتر موضوع از آن استفاده کنند، وگرنه ادیسون نه تنها یک مخترع نبود، بلکه در حقیقت یک شیادی بود که بواسطه ثروت خانوادگی اش، حاصل دسترنج و تلاش دیگران را از آن خود میکرد)!!!
هنگامی که یک کارمند به سطح خاصی از موقعیت اجتماعی میرسد، دیگر پول برای افزایش انگیزه او کافی نیست. ما باید از تکنیک های مختلف استفاده کنیم، مدیر باید نشان دهد که پرسنل برای او ارزش دارند.
انگیزش در سازمان ها نقش به سزایی در میزان نیل به موفقیت و بدست آوردن مزیت رقابتی دارد. به گونه ای که با تغییرات در وضعیت موجود و سبک های کسب و کار و غیر قابل پیش بینی شدن فضای حاکم بر آن، اهمیت این موضوع دوچندان میشود. انگیزش از سه عامل اصلی نیاز ها، انگیزه های ناگهانی و مشوق ها تشکیل شده است که هر یک از نظریه پردازان و بزرگان علم با تمرکز و بررسی این عوامل، نظریه های متخلفی را ارائه کرده اند که از این نظریه ها روش هایی جهت افزایش انگیزه شکل گرفته است. البته با توجه به شرایط محیطی، سازمانی و فردی، برای هر یک از افراد در زمان ها و مکان های مختلف یکی یا چند مورد آن مناسب است و این وظیفه ی مدیریت است که روش مناسب را انتخاب کند. بدیهی است یکی از اصلی ترین مهارت های رهبر یا مدیر سازمان، ایجاد انگیزش و حفظ رضایت مندی و میل به ارتقاء در میان افراد آن مجموعه است؛ چرا که تعالی سازمان و ارضای اهداف استراتژیک آن در گروی نیروی انسانی فعال، پویا، با انگیزه و کوشا بوده و تمامی این مولفه ها مرهون مدیران ارشد و درک مقوله ی انگیزه و ایجاد آن در سازمان است.
دو نوع انگیزش وجود دارد؛ مالی و غیر مالی !!! بسیاری از مدیران هنوز اعتقاد دارند که پول همه چیز است. تحقیقات نشان میدهد که برای اغلب افراد پاداش های غیر مالی یا شناختی، انگیزه ای بهتر از پول ایجاد میکند. پاداش، مالی یا غیر مالی، میتواند به طور مستقل یا بصورت گروهی (تیمی) ارائه شود.
اگر نتوانید خشم خود را کنترل کنید، همچون شهری بدون در و دیوار هستید که باید هر لحظه منتظر حمله ای باشید.
خشم، نفرت، بدخواهی، حسد و کینه، شادمانی را انسان میگیرد و موجب بیماری، شکست و فقر میشود.
اگر حق با شما است به خشمگین شدن نیازی نیست و اگر حق با شما نیست، هیچ حقی برای عصبانی بودن ندارید. باید به این باور برسید که خشم هیچ گاه نمیتواند به شما کمک کند و فقط حل کردن مسائل را پیچیده تر میکند. خشم میتواند قدرت تفکر شما را به پایین ترین حد ممکن برساند و ذهن شما را خسته کند. در لحظاتی که ذهن شما با خشم آلوده شده است، توان تصمیم گیری درست ندارید و امکان وقوع اشتباهاتی جبران ناپذیر وجود دارد. پس سعی کنید که خشم خود را کنترل کنید؛ نه اینکه خشم شما را کنترل کند.
استراتژی هایی وجود دارد که میتوانند به ما در درک و کنترل خشم و عصبانیت کمک کنند:
یکی از راه های مقابله با خشم، کشف عواملی است که باعث آن میشود و همچنین یافتن راهبردهایی که در کاهش این تنش ها میتواند مؤثر باشد، به ویژه هنگامی که خشم بیش از حد، مکرر و شدید است. به عنوان مثال؛ اگر تقریباً هر روز در یک مسیر پر ترافیک رانندگی میکنیم و این موضوع باعث ایجاد خشم و عصبانیت ما میشود، ممکن است بهترین راه تغییر مسیر رفت و آمد، رانندگی در ساعت های مختلف، استفاده از اتوبوس یا دوچرخه در آن ساعت از روز باشد.
خشم میتواند نوعی "احساسات ثانویه" باشد؛ به این معنی که خشم برگرفته از یک احساس دیگر (احساسات اولیه) ایجاد میشود. ولی عصبانی بودن این مشکلات را برای انسان حل نمیکند. همیشه باید دنبال ریشه ی مشکل اساسی بود و به کنترل و مدیریت آن پرداخت.
یک راه سالم برای ابراز خشم ما این است که آن را به شیوه ای قاطعانه و نه تهاجمی بیان کنیم. ما باید یاد بگیریم که چگونه نیازهای خود را بیان کنیم و اصلاح کنیم و در عین حال احترام به نیازهای دیگران را نادیده نگیریم. خشم غیر منطقی یا سرکوب شده میتواند منجر به نوعی انفجار روانی در فرد شود؛ مانند پرخاشگری شدید یا زود از کوره در رفتن در مقابل کوچکترین انفعالات روزمره.
خشم و عصبانیت میتواند مانع تفکر منطقی و استدلال محور باشد. بسیار مفید خواهد بود اگر بدانیم چگونه خشم خود را کنترل کرده و بدون فکر تصمیمی نگرفته یا اقدامی نکنیم. این که چه روشی مؤثر خواهد بود، به شخصیت متفاوت هر فرد بر میگردد. برخی ممکن است از روش های آرامش بخش ( مثلأ روش های تنفس ویژه یا مدیتیشن ) استفاده کنند، در حالی که برخی دیگر از رویکرد عملی تر مانند؛ ورزش، گوش دادن به موسیقی آرامش بخش، صحبت کردن با یک دوست یا گریز محل تنش زا بهره جویند.
افکار خشم برانگیز میتوانند فرضیه های غیر واقعی و غیر منصفانه ای را در ذهن شما تثبیت کنند. نمونه هایی از انواع افکار خشم برانگیز عبارتند از :
مدیران باید مهارت و فنون نامه نگاری را بلد باشند. این یک اصل مهم است و از ملزومات افرادی است که میخواهند مسئولیتی را بر عهده بگیرند. بسیار خجالت آور خواهد بود اگر مدیری اشتباهی در نگارش، املاء و یا حتی برخی رسوم اداری داشته باشد. حتماً از نگارش واژه ای که از صحت املای آن اطمینان ندارید، اجتناب و اکیداً پرهیز کنید و در این زمان یا از طریق سرچ در گوگل و یا استفاده از لغتی مترادف استفاده کنید. سعی کنید همانقدر که خوب صحبت میکنید، خوب هم نگارش کنید.
یک مدیر موفق باید بتواند متن های تاثیرگذار بنویسد. این متن ها گاه نامه های اداری است، گاه تبریک ها و اعلان ها و گاه یک پیام ساده برای شروع یک روز سخت کاری به کارکنان.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
احسان قادری
مشاور ارشد بازاریابی و رشد
● متخصص راه اندازی کسب و کارهای پولساز
● حرفه ای در خروج کسب و کارها از بحران
● فعّال موفق اقتصادی
● تولیدکننده محصولات استراتژیک
●سرمایه گذار خطرپذیر
● دانش آموخته ارشد مدیریت صنعتی
● دانش آموخته کارشناسی صنایع
■احسان قادری فقط یک اسم در دنیای تجارت نیست، او نیروی محرّکه نوآوری و رشد و برندی مترادف با ثروت، قدرت و برتری است. او به عنوان یک استراتژیستِ ارشدِ بازاریابی و یک فعّالِ اقتصادیِ پویا و سرمایه گذاری جَسور با سالها تجربه در خطّ مقدّمِ بازاریابی و ساخت و تولیدِ محصولاتِ استراتژیک و نیز با تخصّصِ بی بدیلش در راه اندازی و توسعه کسب و کارها، پروژه های متعدّدی را از لبه بحران نجات داده است.
ترکیبِ منحصر به فردِ وِی از توانایی علمی، تجربه های گرانبهای دنیای واقعی و تعهدِ بی وقفه اش به برتری است که باعث شده کسب و کارها و افراد و همراهانش به قلمرو درآمدهای میلیاردی پرتاب شوند و با استفاده از تاکتیکهای اثبات شده اش در موقعیّتِ اَمنشان باقی بمانند و پیروزیشان تضمین گردد.
بنابراین چه شما یک کارآفرینِ تازه کار باشید یا یک صاحب کسب و کارِ با تجربه یا فردی که به تازگی قصد راه اندازیِ کسب و کاری ساز و روی ریل را دارد، بینش ها و راهبری های تخصّصی این جوانِ نخبه ایرانی، همان قطب نمای مطمئنی است که برای پیمایشِ دنیای پیچیده تجارت به آن نیاز دارید.
فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است