📌قبل از شروع، لازم میبینم بهتون متذکر بشم که این مطلب، در ادامه مطلب قبلی تحت عنوان: قسمت اولِ اقتصاد چگونه عمل میکند است. از همین رو، برای درک بهترِ مفاهیم فوق العاده مهم و کاربردیِ موجود در این مباحث، ضروری است هر سه قسمت این موضوع را مطالعه کنید!!!
و اما بعد ...
با دنبال کردنِ تراکنش ها، میشه متوجه این قضیه شد که اعتبار چطور باعثِ رشد اقتصاد میشه. بزارید با یک مثال، این مسئله رو براتون توضیح بدم:
فرض کنید سالانه صد هزار دلار درآمد دارین و هیچ بدهی هم ندارید. در این حالت اینقدر اعتبار دارین که بتونین ده هزار دلار مثلاً از طریق گردش حساب یا از طریق کارت اعتباری، وام بگیرید. پس حتی اگه صد هزار دلار هم پول داشته باشین، میتونید صد و ده هزار دلار خرج کنید!!!
از اونجایی که مخارج شما، درآمدِ یک نفرِ دیگه است، پس اون شخص صد و ده هزار دلار درآمد بدست میاره.
شخصی با درآمدِ صد و ده هزار دلار و بدونِ بدهی، قادر خواهد بود یازده هزار دلار وام بگیره، پس میتونه با داشتنِ صد و ده هزار دلار، صد و بیست و یک هزار دلار، هزینه کنه. مخارجِ اونهم، درآمدِ یکی دیگه است و با دنبال کردنِ تراکنش میتونیم ببینیم که این فرآیند چگونه یک الگوی خود تقویت کننده ایجاد میکند. اما یادتون باشه که وام گرفتن، چرخه ایجاد میکنه و اگه چرخه به سمت بالا حرکت کند، بالاخره باید یک جایی هم بیاد پایین!!!
این ما رو به سمتِ چرخه کوتاه مدتِ بدهی هدایت میکنه. با افزایشِ فعالیّتهای اقتصادی، شاهدِ توسعه خواهیم بود که همون مرحله اولِ چرخه کوتاه مدت بدهی است.
مخارج به رشدِ خودشون ادامه میدهند و قیمتها شروع به افزایش میکنن. دلیلش هم این است که افزایشِ مخارج توسط اعتبار ایجاد شده که میتونه بصورت مداوم و نامحسوس اتفاق بیفته. وقتیکه میزارن رشد مخارج و درآمدها بیشتر از تولیدِ کالا باشه، قیمتها افزایش پیدا میکنه، وقتی هم که قیمت ها بالا میره، تورم پیش میاد. بانکِ مرکزی از تورمِ زیاد خوشش نمیاد چون مشکلاتی پیش میاد!!!
وقتی قیمتها افزایش پیدا میکنن، نرخِ بهره را بالا میبره. با افزایشِ نرخ بهره، افرادِ کمتری تواناییِ گرفتنِ وام دارن و هزینه ی بدهی های موجود افزایش پیدا میکنه.
بسیار خوب !!!
اینطوری فکر کنید که پرداختِ ماهیانه ی کارت اعتباریتون افزایش پیدا میکنه چون افراد، وامِ کمتری دریافت میکنن و بازپرداختِ بدهیِ بیشتری دارن، پولِ کمتری برای خرج کردن خواهند داشت. بنابراین خرج کردن، کم میشه.
از اونجایی که مخارجِ یک نفر، درآمدِ یکی دیگه است، درآمدها کم میشه و به همین ترتیب ادامه پیدا میکنه.
وقتی مردم کمتر هزینه کنن، قیمتها پایین میاد که بهش میگیم: کاهشِ قیمت !!! فعالیتهای اقتصادی کاهش پیدا میکنه و منجر به رکود میشه. اگه رکود خیلی شدید بشه و تورم دیگه یک مشکل به حساب نیاد، بانک مرکزی نرخ بهره رو پایین میاره تا دوباره همه چیز رشد کنه. با کاهشِ نرخِ بهره، پرداختِ مجددِ بدهی ها کم میشه و وام گرفتن و خرج کردن دوباره شروع میشه و شاهدِ یک توسعه ی دیگر خواهیم بود.
همانطور که میبینید، اقتصاد مثلِ یک دستگاه یا ماشین عمل میکنه.
در چرخه کوتاه مدتِ بدهی، مخارج فقط به خاطرِ اشتیاقِ وام دهنده و وام گیرنده به دادن و گرفتنِ وام محدود میشه. زمانی که وام به راحتی در دسترس باشه، توسعه ی اقتصادی خواهیم داشت و زمانی که نباشه با رکودِ اقتصادی مواجه میشیم. توجه داشته باشید که این چرخه اساساً توسطِ بانک مرکزی کنترل میشه.
چرخه کوتاه مدتِ بدهی بین 5 تا 8 سال طول میکشه و به طورِ مداوم در طیِ چند دهه اتفاق میفته اما توجه داشته باشین که: پایین و بالای هر چرخه با رشدِ بیشتر نسبت به چرخه ی قبلی و با بدهیِ بیشتر نسبت به چرخه قبلی تموم میشه، چرا ؟!
چون مردم هولش میدن !!!
اونها به جای باز پرداختِ بدهی به وام گرفتن و خرج کردنِ بیشتر تمایل دارن و این طبیعتِ ذاتیِ انسان ها است !!!
به همین خاطر در دراز مدت، بدهی بیشتر از درآمد رشد میکند و چرخه بدهیِ بلند مدت رو ایجاد میکنه. با اینکه مردم بیشتر بدهکار میشن، وام دهنده ها وامِ بیشتری میدن، چرا ؟!
چون همه فکر میکنن یکی دیگه داره خوب پیش میره و مردم فقط دنبالِ اینن که این اواخر چه اتفاقی افتاده. حالا این اواخر چه اتفاقی افتاده؟
درآمدها زیاد شده، قیمتِ دارائی ها داره میره بالا، بازار سهام در حالِ رشده، رونقِ اقتصادیه، برای خرید کالاها، خدمات و دارائی های مالی از پولهای وام گرفته شده استفاده میشه و به حالتی که مردم زیاد از این کارها انجام میدن، میگیم: حباب !!!
با اینکه بدهی در حالِ افزایشه، درآمد هم داره تا حدی با سرعتِ بیشتری افزایش پیدا میکنه و جبرانش میکنه.
بیاین اسمِ نسبتِ بدهی بر درآمد رو بزاریم: بارِ بدهی !!! تا زمانی که درآمد افزایش پیدا میکنه، بارِ بدهی قابل مدیریت و کنترله. در این زمان ارزشِ دارائیها افزایش پیدا میکنه.
مردم برای خریدِ دارائی به عنوان سرمایه گذاری، پولِ بیشتری وام میگیرند که باعث میشه قیمتها حتی بالا هم بره. با وجودِ زیاد شدنِ بدهی ها، مردم احساسِ ثروتمندی میکنن. افزایشِ درآمد و قیمتِ دارائی ها باعث میشه شخص برای مدتِ طولانی، معتبر باقی بمونه. بسیار خوب ! واضحه که این وضعیت نباید تا ابد ادامه پیدا کنه و همینطور هم هست.
بعد از چند دهه، بارِ بدهی زیاد میشه و باعثِ افزایشِ بیشتر و بیشترِ بازپرداخت ها میشه و به جایی میرسه که افزایش بدهی، بیشتر از افزایشِ درآمده و افراد را مجبور میکنه که مخارجشون را کم کنن و از اونجایی که: مخارجِ یک نفر، درآمدِ یک نفرِ دیگه است، درآمد پایین میاد که باعث میشه معتبر بودنِ افراد کم بشه و وام گرفتن کاهش پیدا کنه.
بدهیِ پرداختی افزایش پیدا میکنه و در نتیجه حتی باعثِ کمتر شدنِ مخارج هم میشه و چرخه برعکس میشه!!!!
اینجا نقطه اوج بدهی بلند مدته. به سادگی بارِ بدهی اینقدر بزرگ شده. در سال 2008، برای ایالات متحده، اروپا و خیلی از کشورهای دنیا، این اتفاق اُفتاد.
به همون دلیل که در سال 1998 در ژاپن و سالها قبل ترش، یعنی در سال 1929 در ایالات متحده، این اتفاق افتاد.
در این حالت، اقتصاد شروع به اهرم زدایی میکنه !!!
در اَهرم زدایی افراد، مخارجشون رو کمتر میکنن، درآمد پایین میاد، اعتبار ناپدید میشه، قیمتِ دارائی ها هم پایین میاد، به بانکها فشار میاد، بازارهای سهام سقوط میکنن، تنش های اجتماعی افزایش پیدا میکنن و همه چیز یک روندِ معکوس پیدا میکنه!!!
همینطور که درآمد پایین میاد و بدهیِ پرداختی، افزایش پیدا میکنه، به وام گیرنده ها فشار وارد میشه و دیگه از معتبر بودن خبری نیست و اعتبار تموم میشه و وام گیرنده ها دیگه نمیتونن برای بازپرداختِ بدهی هاشون، وامِ کافی بگیرن.
وام گیرنده ها در تلاش برای پُر کردنِ این چاله، مجبور میشن که دارائی هاشون را بفروشند.
با هجوم برای فروشِ دارائیها، بازار اشباع میشه.
تو این وضعیت، مخارج هم پایین میاد و این موقع است که: بازارهای سهام سقوط میکنن و قیمتِ مسکن هم به سرعت پایین میاد و بانکها دچارِ بحران میشن. با کاهشِ قیمتِ دارائی ها، ارزشِ وثیقه ی وام گیرنده ها هم پایین میاد.
این قضیه حتی باعث میشه که وام گیرنده ها، اعتبارِ بیشتری از دست بدهند.
مردم احساسِ فقر میکنن، وام ها به سرعت ناپدید میشن، مخارجِ کمتر، درآمدِ کمتر، دارائی کمتر، اعتبار کمتر، وام کمتر و ... !!!
این یک چرخه ی نا درست است. این در ظاهر مثلِ رکوده اما تفاوتش این است که: نرخِ بهره نمیتونه پایین تر بیاد.
در رکود، پایین آوردنِ نرخ بهره، باعثِ تحریک برای وام گرفتن میشه، اما در اهرم زدایی، پایین آوردنِ نرخ بهره کارساز نیست، چرا که نرخ، پایین است و به زودی به صفر درشد میرسد.!!!
پس کاری از پیش نمیره.
نرخِ بهره در ایالات متحده آمریکا، در اهرم زداییِ دهه 30، همچنین در اهرم زدایی سال 2008، به صفر رسید.
تفاوت بینِ رکود و اهرم زدایی این است که:
در اهرم زدایی، بارِ بدهیِ وام گیرنده ها واقعاً بزرگ شده و نمیتونه با پایین آمدنِ نرخِ بهره، ازش خلاص بشه!!!
وام دهندگان متوجه میشوند که: بدهی خیلی زیاد شده، طوریکه حتی ممکن است به طورِ کامل هم بازپرداخت نشه. وام گیرنده ها هم، توانِ بازپرداختِ بدهیشون رو از دست دادن، بعلاوه وثیقه هاشون هم دیگه ارزشی ندارن.
با این بدهی ها احساسِ عاجز بودن میکنن و دیگه وامِ بیشتری طلب نمیکنن.
با چنین شرایطی، نه وام دهنده ها دیگه وام میدن و نه وام گیرنده ها، وام میخوان!!
اقتصاد رو تصور کنید:
درست مثلِ یک شخص، دیگر معتبر محسوب نمیشود.
بسیار خوب، با این اهرم زدایی چکار کنیم؟؟!!
مشکل اینجا است که بارِ بدهی، خیلی بالا است و باید پایین بیاد.
چهار راه برای این کار وجود دارد:
راه اول:
مردم، شرکتها و کمپانیها و دولت، مخارجشون رو پایین بیارن.
راه دوم:
بدهی ها به حالتِ اول برگردن و بازسازی بشن.
راه سوم:
توزیعِ مجددِ ثروت از کسانی که دارن به کسانی که ندارند.
راه چهارم:
بانک مرکزی، پول جدید چاپ کند.
این چهار عامل در هر اهرم زدایی، در تاریخِ مدرن اتفاق افتاده است!!!
معمولاً اولین کار، قطع کردن مخارجه. در این حالت مردم، شرکتها و حتی دولت ها کمربندشون رو محکم میکنن و مخارجشون رو پایین میارن. پس میتونن بدهی هاشون رو پرداخت کنن.
اغلب به این کار، ریاضتِ اقتصادی گفته میشه.
وقتی که وام گیرنده، دیگه وامِ جدیدی نگیرد و باز پرداختِ کلِ بدهیش را شروع میکنه. انتظار دارین که بدهی ها کمتر بشن اما خلافِ این اتفاق میفته، چون مخارج که در واقع درآمدِ یکی دیگه بوده، پایین اومده.
در نتیجه درآمد هم پایین میاد و سرعتِ پایین اومدنش از سرعتِ بازپرداختِ بدهی خیلی بیشتر میشه و در این حالت، بارِ بدهی حتی بدتر و سنگینتر هم میشه.
همانطور که میدونیم، کاهشِ مخارج، منجر به کاهشِ قیمت میشه که رنج آوره.
در این موقع، شرکتها و کمپانیها و کسب و کارها مجبور میشوند که هزینه ها را کاهش بدهند که به معنیِ شغلِ کمتر و استخدامِ کمتر است.
و این باعثِ ورود به مرحله دوم، یعنی کاهشِ بدهی ها میشه و خیلی از وام گیرنده ها خودشون را در شرایطی میبینند که نمیتونن بدهی هاشون را پرداخت کنند.
بدهی وام گیرنده، داراییِ وام دهنده است و زمانی که وام گیرنده بدهیِ خودش را به بانک بر نگردونه، مردم نگران میشن که ممکنه بانک نتونه پولشون رو پس بده.
پس برای برداشتِ پولشون به بانکها هجوم میبرند. اینطوری به بانکها فشار وارد میشه و مردم، شرکتها و کمپانیها، کسب و کارها و بانکها به سمتِ نابودی پیش میرن.
این انقباضِ شدیدِ اقتصادی، همون بحرانِ اقتصادی است.
مهمترین قسمتِ بحرانِ اقتصادی این است که: مردم متوجه میشن که به اون اندازه که فکر میکردن، ثروتمند نیستند.
برگردیم به مثالی که در قسمت اولِ اقتصاد چگونه عمل میکند زدم یعنی مثالِ خریدِ نوشیدنی.!!!
(اگر قسمت اول این بحث را مطالعه نکردین، حتما بخونیدش. البته اگر علاقه به فهمیدن و درک بهتر این مسئله مهم دارید ).
وقتی یک نوشیدنی خریدین و اون رو در لیستِ نسیه گذاشتین، به فروشنده مغازه، قول دادین که پولش رو بدین.
قولِ شما به داراییِ اون تبدیل میشه. اما اگر به قولتون عمل نکنید و بعداً پرداخت نکنید و در بازپرداختِ بدهیتون کوتاهی کنید، دارائیِ فروشنده ی مغازه، بی ارزش میشود و اساساً از بین میرود!!!
خیلی از وام دهنده ها نمیخوان که دارائیهاشون از بین بره، پس با بازسازیِ بدهی، موافقت میکنند.
بازسازیِ بدهی یعنی اینکه:
وام دهنده، بازپرداختِ کمتری دریافت میکند یا زمانِ بازپرداختِ وام را طولانی تر میکنه یا نرخِ بهره ی کمتری از مقدارِ توافق شده ی اولیه، میگیره!!!
به هر حال، قرارداد طوری نقض میشه که باعثِ بازپرداختِ کمتر بشود. وام دهنده هم ترجیح میده به جای از دست دادنِ همه چیز، چیزهای کمتری از مقدار اولیه بدست بیاره!!!
ادامه در قسمت سوم:
لینکش پایین تره ⤵⤵
و همینطور لینک قسمت اول😉
به پایان قسمت دوم از سه قسمتِ این بحث یعنی:
اقتصاد چگونه عمل میکند، رسیدیم.
چندین بار گفتم، که اگر این مطالب و مباحث را به خوبی بفهمید و درک کنید، نه تنها پولسازی براتون ساده تر میشه، بلکه به راحتی نیز خواهید توانست تمامیِ بازارهای مالی را پیش بینی کنید و برای سرمایه گذاری و دستیابی به دستاوردهای مالی، خیلی بهتر و مطمئن تر عمل کنید و در بحران های اقتصادی هم، آسیب کمتری ببینید!!!
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
احسان قادری
باشگاه رهبران بیلیونر
● استراتژیست ارشد بازاریابی
● متخصص راه اندازی و توسعه کسب و کار
● حرفه ای و آزموده در خروج کسب و کارها از بحران
● فعّال موفق اقتصادی
● تولیدکننده محصولات استراتژیک
●سرمایه گذار خطرپذیر
● دانش آموخته ارشد مدیریت صنعتی
● دانش آموخته کارشناسی صنایع
●آموزش رهبرانی که تفاوت ایجاد میکنند!!!
■احسان قادری فقط یک اسم در دنیای تجارت نیست، او نیروی محرّکه نوآوری و رشد و برندی مترادف با ثروت، قدرت و برتری است. او به عنوان یک استراتژیستِ ارشدِ بازاریابی و یک فعّالِ اقتصادیِ پویا و سرمایه گذاری جَسور با سالها تجربه در خطّ مقدّمِ بازاریابی و ساخت و تولیدِ محصولاتِ استراتژیک و نیز تخصّصِ بی بدیلش در راه اندازی و توسعه کسب و کارها، پروژه های متعدّدی را از لبه بحران نجات داده است!!!
ترکیبِ منحصر به فردِ وِی از توانایی علمی، تجربه های گرانبهای دنیای واقعی و تعهدِ بی وقفه اش به برتری است که باعث شده کسب و کارها و افراد و همراهانش به قلمرو درآمدهای میلیاردی پرتاب شوند و با استفاده از تاکتیکهای اثبات شده اش در موقعیّتِ اَمنشان باقی بمانند و پیروزیشان تضمین گردد!!!
بنابراین چه شما یک کارآفرینِ تازه کار باشید یا یک صاحب کسب و کارِ با تجربه یا فردی که به تازگی قصد راه اندازیِ کسب و کاری ساز و روی ریل را دارد، بینش ها و راهبری های تخصّصی این جوانِ نخبه ایرانی، همان قطب نمای مطمئنی است که برای پیمایشِ دنیای پیچیده تجارت به آن نیاز دارید.
فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.