این مطلب، قسمتِ سوم از مبحثِ بسیار مهم و حائز اهمیتی است تحتِ عنوان: اقتصاد چگونه عمل میکند. بنابراین اگر دو قسمت قبلی این بحث را مطالعه نکرده اید، با استفاده از لینک هایی که در پایین این متن قرار دارد، جهت درک بهتر و اشراف کامل، آنها را بخوانید. و اما بعد...
قسمت سوم از مبحثِ: اقتصاد چگونه عمل میکند》》
اگر چه بازسازیِ بدهی باعثِ از بین رفتنِ بدهی میشه، اما از طرفی هم با سرعتِ بیشتری باعثِ ناپدید شدنِ درآمدها و ارزشِ دارائیها میشه. بنابراین باز بدهی کم و کمتر و بد و بدتر میشه. کم کردنِ بدهی هم مثلِ کم کردنِ مخارج، باعثِ رکود میشه و رنج آوره.
همه اینها روی دولتِ مرکزی هم اثر میگذاره چرا که درآمدِ کمتر و استخدامِ کمتر به معنیِ دریافتِ مالیاتِ کمتر توسطِ دولت است. از طرفی هم مجبور است که به دلیلِ افزایش بیکاری، مخارجِ خودش رو افزایش بده.
خیلی از بیکارها پس اندازِ کافی ندارند و به پشتیبانیِ مالیِ دولتی احتیاج دارن مثل طرح های معیشتی یا حقوق بیکاری و ... !!
بعلاوه دولت برای جبرانِ این مشکل، مجبور است یکسری طرح های اضطرار و تشویقی را افزایش بدهد و مخارج خودش را بالا ببرد!!! از همین رو، کسریِ بودجه دولت به حالتِ انفجار میرسه چرا که داره بیشتر از مالیاتی که دریافت میکنه، هزینه میکند. این همان کسری بودجه است که در خبرها راجع بهش خیلی میشنویم.
دولت برای کسری بودجه، مجبور به افزایشِ مالیاتها یا استقراض میشه.
اما با وجودِ پایین بودنِ درآمد و نرخِ بالای بیکاری، کی میخواد مالیاتِ بیشتری بده؟ پولدارها؟؟
وقتی که دولت، پولِ بیشتری احتیاج دارد و مقدار زیادی از ثروت، در دستِ درصدِ کمی از افرادِ جامعه قرار گرفته، دولت مالیاتِ بر ثروت را افزایش میدهد که باعثِ توزیعِ دوباره ثروت در جامعه میشود.
از کسی که داره، به کسی که نداره!!!
ندارها که خیلی سختی کشیدن نسبت به داراها، ابرازِ خشم میکنند. پولدارها هم به خاطرِ اقتصادِ ضعیف، سقوطِ قیمتِ دارائی ها و افزایشِ مالیات، کم کم همین احساسِ خشم را نسبت به ندارها پیدا میکنند!!!
اگر بحرانِ اقتصادی ادامه پیدا کند، ناهنجاری های اجتماعی زیاد میشه. این تنش ها نه تنها در داخلِ کشور زیاد میشه بلکه ممکن است به سطحِ بین المللی هم برسد.
بخصوص بینِ کشورهای بدهکار و طلبکار!!
این وضعیت میتواند منجر به تغییراتِ سیاسی بشود که بعضی وقتها میتواند خیلی خیلی شدید هم بشود، مثلاً: در دهه 30، این وضعیت باعثِ به قدرت رسیدنِ آدولف هیتلر، جنگ در اروپا و رکودِ اقتصادی در ایالات متحده آمریکا شد.
فشار برای خاتمه دادن به این بحران هم افزایش پیدا میکند. یادتون هست که گفتم: بیشترین چیزی که مردم فکر میکنند پوله، در واقع اعتبار است؟(در قسمت دوم)!!!
بنابراین وقتیکه اعتبارها ناپدید بشوند، مردم به اندازه کافی پول ندارند و دست به اعتراض میزنند.
یادتون هست که گفتم، کی میتونه پولِ جدید منتشر کنه؟ بله، بانک مرکزی !!!
با پایین آوردنِ نرخِ بهره تا نزدیکِ صفر. حالا مجبور است که پول منتشر کند. برخلافِ کاهشِ مخارج، کاهشِ بدهی و توزیع دوباره ثروت، انتشار پول، تورم زا و بسیار تحریک کننده است.
بانک مرکزی مجبور است که پولِ جدید چاپ و منتشر کند و از اون برای خریدِ دارائی های مالی و اوراقِ مشارکتیه دولتی، استفاده میکند!!!
این قضیه در ایالات متحده آمریکا در دوران رکودِ بزرگ و همچنین در سال 2008 اتفاق اُفتاد. زمانی که بانک مرکزیِ ایالات متحده بیش از 2 تریلیون دلار، چاپ و منتشر کرد.
بانک مرکزی کشورهای دیگر هم که میتونستن، پول چاپ کردند.
با خرید دارائیهای مالی با این پولها، قیمتها بالا میره و باعثِ افزایشِ اعتبارِ افراد میشه. با این حال، این فقط به افرادی کمک میکند که دارائیهای مالی داشته باشند. میبینیم که بانک مرکزی میتواند پول منتشر کند. اما تنها چیزی که میتواند بخرد، دارائی مالی است.
از طرفِ دیگر، دولتِ مرکزی میتواند کالاها و خدمات را خریداری کند و پول را به دست افراد برساند. اما نمیتواند پول منتشر کند. بنابراین برای جنبشِ اقتصاد، این دو باید با هم کار کنند!
با خریدِ اوراقِ مشارکتِ دولتی، بانک مرکزی در واقع به دولت وام میدهد که بتواند کسریِ بودجه خودش را جبران کند و از طریقِ برنامه های محرک و حقوق بیکاری، مخارجِ روی کالاها را افزایش بدهد.
این کار همانطور که باعثِ افزایشِ درآمد میشه، بدهی دولت رو هم افزایش میده اما در کل، بارِ بدهیِ اقتصاد رو پایین میاره!!!
موقعیتِ بسیار پُر ریسکی است ...
سیاست گذاران بایستی تعادل را بین این چهار روشِ کاهشِ بارِ بدهی برقرار کنند. از طرفی هم برای حفظ ثبات، لازم است که کاهشِ قیمت ها با تورم، متعادل باشد.
اگر تعادل به درستی انجام شود، اهرم زداییِ بهتر و قشنگتری خواهیم داشت.
می بینید!!! اهرم زدایی میتونه هم زشت و هم زیبا و قشنگ باشه.
حالا، چه موقع اهرم زدایی زیبا است،؟
با اینکه اهرم زدایی یک وضعیتِ سخت و دشوار است، مدیریت کردنِ شرایطِ سخت به بهترین وجه ممکن زیبا است. خیلی زیبا تر از زیاده روی های نا متعادل و ناشی از بدهی ها در زمانِ اهرم زدایی مالی است. در اهرم زداییِ زیبا، بدهی ها نسبت به درآمدها افزایش پیدا میکنند، رشدِ واقعیِ اقتصاد ممکن میشه و تورم مشکل محسوب نمیشود!!!
این وضعیت با تعادلِ درست به وجود میاد. تعادلِ درست، نیازمندِ کاهشِ درستِ هزینه ها، کاهشِ بدهی، انتقالِ ثروت و انتشارِ پول است.
بنابراین ثباتِ اقتصادی و اجتماعی میتونه پایدار باشه.!!!
مردم میپرسند: اگه انتشارِ پول باعثِ تورم شد چی؟ اگه با اعتبار جبران بشه، تورم پیش نمیاد. یادتون بیاد که مخارج، چقدر مهم بود؟
یک دلار خرج کردن و پرداختِ اون با پول، همون تاثیرِ خریدِ اعتباری را دارد. بانک مرکزی با چاپ و انتشار پول، ناپدید شدنِ اعتبار را جبران میکند و مقدارِ پول افزایش پیدا میکند.
برای اینکه این کارها به نتیجه برسه، بانکِ مرکزی نه تنها باید باعثِ رشدِ درآمد بشه، بلکه باید نرخِ رشدِ درآمد را به بیشتر از نرخِ بهره بدهی های انباشته شده، افزایش بده!!!
اما این یعنی چی؟
ببینید عزیزانم، اساساً لازمه که رشدِ درآمد از رشدِ بدهی، بیشتر باشه!!
مثلاً فرض کنید که یک کشور واردِ اهرم زدایی میشه و نسبتِ بدهی به درآمدش 100 درصد میشه، یعنی میزانِ بدهیش برابر با میزانِ درآمدی است که کلِ کشور در طولِ یک سال بدست میاره!
حالا به نرخِ بهره اون بدهی فکر کنید. فرض میکنیم مثلاً 2 درصد!!
اگر بدهی به میزانِ 2 درصد رشد داشته باشه به خاطر این نرخِ بهره، درآمد فقط به اندازه 1 درصد افزایش دارد و بارِ بدهی هرگز کم نمیشود. پس لازمه که به اندازه کافی، پول چاپ و منتشر بشه تا نرخِ درآمد، بالاتر از نرخِ بهره قرار بگیرد. اما انتشار پول میتونه خیلی راحت موردِ سوء استفاده قرار بگیرید، چرا که انجامش خیلی راحته و مردم هم اون رو به راه های دیگه ترجیح میدهند.
کلیدِ پرهیز از انتشارِ بیش از اندازه پول و تورمِ غیر منتظره، کارهایی است که آلمان در اهرم زدایی سال 1920 انجام داد. اگر سیاست گذاران به تعادلِ درست برسند، اهرم زدایی ناگهانی و سخت نخواهد بود. رشد کند است ولی بارِ بدهی در حال کاهش است. و این همون اهرم زداییِ زیبا است که گفتم!!!
وقتیکه درآمد، روندِ افزایشی پیدا میکنه، وام گیرنده ها اعتبارِ بیشتری برای وام پیدا میکنند و زمانی که اعتبارِ اونها بیشتر بشه، وام دهنده ها دوباره شروع به وام دادن میکنن و در نهایت بارِ بدهی سبک تر میشه !
اما با دریافتِ بیشترِ وام میتونن بیشتر خرج کنند و سرانجام اقتصاد، مجدد شروع به رشد میکنه و واردِ مرحله رونقِ اون چرخه بلند مدت میشه. اگر فرآیندِ اهرم زدایی به خوبی مدیریت نشه، میتونه بسیار ناگوار بشه اما خوب مدیریت بشه، سرانجام مشکل حل خواهد شد!!!
حدود یک دهه یا بیشتر طول میکشه تا بارِ بدهی سبک بشه و فعالیتهای اقتصادی به حالتِ عادی برگردن و به این دوران میگن:
دهه ی از دست رفته ...
و اما صحبت آخر من در مورد این بحث که سه قسمت مجزا را به خود اختصاص داد:
مسلماً اقتصاد از چیزی که من در این سه قسمت براتون به عنوان یک الگو مطرح کردم، خیلی پیچیده تر است اما اگر چرخه بدهی کوتاهی مدت را روی چرخه بدهی بلند مدت و هر دو را بالای رشدِ بهره وری قرار بدهیم، یک الگوی منطقی و خوب بهمون میده که میتونیم بفهمیم کجا بودیم، الان کجاییم و احتمالاً به کجا خواهیم رفت!!!
الان میخوام سه تا اصل از این گفته هام بکشم بیرون:
اصل اول》
اجازه ندین بدهیتون از درآمدتون سریع تر رشد کنه چرا که بارِ بدهی نهایتاً نابودتون خواهد کرد!
اصل دوم》
اجازه ندین درآمدتون سریع تر از بهره وری تون رشد کنه، چرا که سرانجام قدرتِ رقابتی تون رو از دست خواهید داد !!
اصل سوم》
هر کاری میتونین بکنین تا بهره وریتون رو افزایش بدین، چرا که در طولانی مدت چیزی که ارزشمند خواهد بود، همینه !!!
موفق و پیروز و سربلند باشید
احسان قادری
باشگاه رهبران بیلیونر